تصمیم گرفتم توی این چالش شرکت کنم از دنیاهای جادویی بنویسم جایی که من به عنوان الهه آسمان روی صندلی ابرها نشستم و در حال اینکه کوه ها رو مثل مهره های شطرنج جابه جا می کنم به ابرها دستور باران میدهم.

خواستم از دنیای جنگ و قهرمانی بنویسم رزمنده ای باشم که بعد از فداکاری آخرین نفسهام رو میکشم.

خواستم از آینده زمین بنویسم اون موقع که آسمان تیره شده زمین سبز نابود شده و من آخرین انسان بازمانده و سرگردان هستم که در جستجو راهی برای فرار از چنگ فرازمینی ها هستم ...

گفتم علم و هنر هم خوبست! لحظه ای رو تصور می کنم که در مقابل یه جمعیت چند صد نفره در آکسفورد در حال تشویق شدن هستم.

سفر در دنیا خیال چه آزادانه و لذت بخش است، می تونم هر چه باشم حتی می تونم رئیس جمهور کشوری توسعه یافته باشم که در حال معرفی دستاورد های کشورم باشم!

 

اما در نهایت به این نتیجه رسیدم که دنیای خیال نامحدود و رنگارنگ است، اون قدر که می تونم برای همه ایده ها چندین جلد کتاب بنویسم ولی چیزی که بیشتر از همه دلم می خواد اینکه ویراستار کتاب زندگی خودم باشم !

حتما از خود می پرسید یعنی چه؟

همینطور که میدونید بعد از اتمام یه کتاب ویراستار اشکالات نگارشی و املایی کتاب رو اصلاح می کند. 

همه ما توی زندگی اشتباهات کوچیک و بزرگی رو مرتکب میشیم، بعضی از اونها هرچند کوچیک اما تاثیرات بزرگی میزارند. با خودم گفتم چی میشد اگه تمام زندگی خودم رو مثل یه کتاب ویرایش می کردم؟

اشتباهات کوچیک رو حذف کرده و یه زندگی آرمانی طبق آرزوهایم بسازم؟ 

همین شد که تصمیم گرفتم در دنیای موازی بازم همان من قبلی زندگی کند اما در دنیای بدون اشتباه زندگی کند. من علاقه ای به زندگی در یه دنیا خیالی و ماورایی ندارم بلکه می خواهم همان کاش و اگرهایی که هر روز تکرار می کنم ای کاش قبلا انجام می‌دادم را تجربه کنم تا معنای حقیقی زندگی رو درک کنم تا بدانم راه درست زندگی کدام است؟

 ایا همین زندگی من با همه اشتباهاتم راه درست است یا یه زندگی بی نقص ؟؟

اگه زندگی بی نقص باشد انگاه ایا می توان اسم آنرا خوش بختی گذاشت؟؟

 

 تا اینجا متن رو خوندید؟ مرسی از وقتی که صرف کردید :))

منبع چالش