آقای خاکستری یه باغچه کوچیک و معمولی گوشه خونه اش داشت. اون عاشق گلهای رز بود. وقتهایی که دل کوچیکش فشرده و گرفته میشد گوشه باغچه می نشست و به بچه ها و اهالی خندان باغچه اش زل میزد و ناراحتی هاش رو فراموش می کرد.
*خواندن این زباله ذهنی می تواند به احساسات شما لطمه بزند.
خاکستری پسر کوچک درون
که دلباخته دنیای خیال شده بود. اون از دنیای بیرون و همه مردمش تنفر داشت و دلش می خواست توی دنیای خودش تا ابد زند
Story
::
نوشته شده در Saturday, 2 Dey 1402، 12:36 PM
توسط Survivor ..