۲ مطلب در تیر ۱۴۰۱ ثبت شده است.

یه خواب عجیب...

در واقع من توی خواب دید واضحی از محیط ندارم و چیزهایی که یادم می مونه فقط ادراک مبهمه، این تصور یک شکل آشناست که وایب خوابم رو میده...  

میدونم ایده جالبی نیست ولی حس می کنم باید جایی بنویسمش تا بعداً یادم بمونه

حدوداً در طول ۱ یا یک نیم ساله که گاهی البته فقط گاهی بعضی شبها یه خواب که مفهوم یکسانی رو داره مکرراً میبینم. 

توضیحش یکم پیچیدست ولی سعی می کنم جمع بندی کنم.

مداد رنگی سفید

یکی از سناریو های که مدام توی ذهنم تکرار میشه... 

موقعیتی که برام پیش آمد تا این داستان به ذهنم برسه یه ذره مشابه محتوای داستان بود ولی نتیجه گیری بود که منو به این داستان رسوند...