بیابان

در بیابان به دنبال چشمه امید می گشت. چون تشنگی زیاد بهش فشار آورده بود و تحملش رو از دست داده بود.

  • نظرات [ ۱ ]
    • Eva ..
    • Tuesday 7 Azar 02

    پیرزن

    پیرزنی که مبتلا به بیماری آلزایمر بود روی تختش در گوشه خلوت بیمارستان بستری شده بود. گوشه خلوت جایی که وجودش داشت کم کم فراموش میشد. دخترش بهش سر زد و از اونجایی که می دونست مادرش عاشق چیزاهای شوره، براش خوراکی گرفته بود و سریعا اونجا رو ترک کرد. پیرزن که عاشق پفک بود اول پفک رو برداشت و تا آخرین تیکه اش رو خورد و پاکت رو روی میز گذاشت و خوابید.

    • Eva ..
    • Saturday 11 Shahrivar 02

    ویراستار کتاب زندگی خودمون باشیم: من دیگر در جهانی موازی ...

    تصمیم گرفتم توی این چالش شرکت کنم از دنیاهای جادویی بنویسم جایی که من به عنوان الهه آسمان روی صندلی ابرها نشستم و در حال اینکه کوه ها رو مثل مهره های شطرنج جابه جا می کنم به ابرها دستور باران میدهم.

    خواستم از دنیای جنگ و قهرمانی بنویسم رزمنده ای باشم که بعد از فداکاری آخرین نفسهام رو میکشم.

    خواستم از آینده زمین بنویسم اون موقع که آسمان تیره شده زمین سبز نابود شده و من آخرین انسان بازمانده و سرگردان هستم که در جستجو راهی برای فرار از چنگ فرازمینی ها هستم ...

    گفتم علم و هنر هم خوبست! لحظه ای رو تصور می کنم که در مقابل یه جمعیت چند صد نفره در آکسفورد در حال تشویق شدن هستم.

    سفر در دنیا خیال چه آزادانه و لذت بخش است، می تونم هر چه باشم حتی می تونم رئیس جمهور کشوری توسعه یافته باشم که در حال معرفی دستاورد های کشورم باشم!

     

    اما در نهایت به این نتیجه رسیدم که دنیای خیال نامحدود و رنگارنگ است، اون قدر که می تونم برای همه ایده ها چندین جلد کتاب بنویسم ولی چیزی که بیشتر از همه دلم می خواد اینکه ویراستار کتاب زندگی خودم باشم !

    حتما از خود می پرسید یعنی چه؟

    همینطور که میدونید بعد از اتمام یه کتاب ویراستار اشکالات نگارشی و املایی کتاب رو اصلاح می کند. 

    همه ما توی زندگی اشتباهات کوچیک و بزرگی رو مرتکب میشیم، بعضی از اونها هرچند کوچیک اما تاثیرات بزرگی میزارند. با خودم گفتم چی میشد اگه تمام زندگی خودم رو مثل یه کتاب ویرایش می کردم؟

    اشتباهات کوچیک رو حذف کرده و یه زندگی آرمانی طبق آرزوهایم بسازم؟ 

    همین شد که تصمیم گرفتم در دنیای موازی بازم همان من قبلی زندگی کند اما در دنیای بدون اشتباه زندگی کند. من علاقه ای به زندگی در یه دنیا خیالی و ماورایی ندارم بلکه می خواهم همان کاش و اگرهایی که هر روز تکرار می کنم ای کاش قبلا انجام می‌دادم را تجربه کنم تا معنای حقیقی زندگی رو درک کنم تا بدانم راه درست زندگی کدام است؟

     ایا همین زندگی من با همه اشتباهاتم راه درست است یا یه زندگی بی نقص ؟؟

    اگه زندگی بی نقص باشد انگاه ایا می توان اسم آنرا خوش بختی گذاشت؟؟

     

     تا اینجا متن رو خوندید؟ مرسی از وقتی که صرف کردید :))

    منبع چالش

  • نظرات [ ۵ ]
    • Eva ..
    • Friday 26 Khordad 02

    The memory

    توجه: این داستان جزئی از تخیلات من نیست، بلکه برشی از واقعیت زندگیه.

    او دختر زیبایی بود...

    درسته، همه پیر میشن. با هیچ تکنولوژی نمیشه جلو روند های طبیعی دنیا رو گرفت.

    در ۲۸ سالگی صاحب پسری به زیبایی خودش شد، شدیدا عاشقش بود و تا حد توان بهش محبت می کرد ولی هیچ وقت ندونست این محبت یک طرفه بود. در ۶۵ سالگی دچار بیماری سختی شد و حافظه اش رو دست داد و در ۷۰ سالگی رها شد. تنها و غریب گوشه خانه سالمندان...

     

    الان دیگه حتی اسمش رو یادش نمیاد، نمی دونه کجاست و چه نقشی توی این دنیا داره ... ولی یه حسی بهش میگه که اون به اونجا تعلق نداره و به یکی وابستگی داره! اگرچه که اون طردش کرد ولی بازم براش بی قراری می کنه ... 

    گاهی زمزمه می کنه : ".... پسرم .... پسر زیبای من ..." 

    • Eva ..
    • Wednesday 17 Khordad 02

    The lover ghost

    هر شب در هر گوشه عمارت بزرگ آواز صدای زیبای بانو جوانی شنیده میشد، در حالی که سالها بود که متروکه بود. بانو جوانی که در سن جوانی طی حادثه ای در دریاچه نزدیک عمارت عرق شده بود و بعد از اون خانوادهاش اون شهر رو ترک کردن. او تنها یه آرزو داشت! تجربه "عاشق شدن" !!

    برای این روح او به دنیا وابسته بود و شبها برمی‌گشت و تا صبح آواز می خواند تا صدای او به پرنس گمشده اش برسد ...

    • Eva ..
    • Saturday 13 Khordad 02

    Night shift

    *آلارم گوشی*

    "خب فکر کنم ساعت هشته شایدم نه، روز خوبی بود ولی حالا وقت کاره. بچه ها دارم میااام"

    با چشمهای پف کرده توی آینه نگاه کرد، موهاش رو شانه کرد و رفت توی آشپز خونه. یه فنجان قهوه ریخت و شام خورد. روپوش سفیدش رو پوشید و گوشه سمت راستش یه پیکسل زد. هر دفعه بهش خیره میشد و با خودش فکر می کرد " اگه منو اینطوری ببین شاید بهم بخندن ولی این برای بچه هاس" و بهش افتخار می‌کرد.

    یه نگاه به آینه کرد و با خودش گفت "امروزم زیباتر شدی..... اوه داره دیرم میشه"

    اون ساعت همه بعد از یه روز پر کار و خسته کننده راهی خونشون بودن در حالی روز اون تازه شروع شده بود. ترافیک سنگین بود. دو تا خمیازه کشید و گفت "وای راستی امروز تولد امیلیه !!" "باید براش یه چیز بگیرم" 

    یه گوشه پارک کرد و یه عروسک خرید ...

    طبق معمول قبل از ورود به بیمارستان دستهاش رو ضدعفونی کرد و با لبخند به همه بیمارا و خدمه سلام کرد. 

    نزدیک به نیمه های شب شد و تقریبا همه رفتند و شیفت کاری اون شروع شد "چه زود شیفتشون تموم شد" ... " حالا من و تو موندیم امیلی! حدس بزن برات چی گرفتم؟ " ...

    امیلی کودک مبتلا به سرطانی بود که چندین ماه اونجا بستری بود. سه ماه از فوت امیلی می گذره ولی اِما هر شب باهاش حرف میزنه.

    شاید فکر کنن اون دیوانه شده ولی اصلا براش مهم نبود، اِما کاملا سالمه و معتقده که امیلی هنوز اونجاست. اِما توی اون دوره عاشق امیلی شده بود و هنوزم بهش وابسته اس اگرچه الان فقط جزئی از تصورات ذهنشه ...

    " چه اهمیتی داره دیگارن چی بگن؟" اِما گفت " مهم اینکه من هر شب براش داستان مورد علاقه اش رو می خونم."

    • Eva ..
    • Sunday 7 Khordad 02

    آینده زمین ~

    داشتم به این فکر می کردم که آینده زمین در ۲۱۲۳ چطور می تونه باشه.

    طبق چیزایی که می دونم و اعتقادات خودم یه تصویر خیالی از اون سال رو توصیف می کنم

    • منابع غذایی 

    با پیشرفت فناوری انسان موفق شده به روش های بهینه تر مواد مورد نیازش رو تولید در عین حال به کره زمین هم آسیب زده، اگر اینطور فرض کنیم که میزان آسیب وارد شده بیش از ریکاوری باشه تا صد سال آینده منابع غذای خیلی محدود میشه. انسان ها با آسیب زدن به جنگل ها و محیط زیست و پدیده جنگل زدایی و گرم شدن جهانی تغییراتی رو در فصل ها ایجاد کردن اگر این تغییرات ادامه پیدا کنه می تونه توی تأمین مواد غذایی انسان در صد سال آینده مشکل ساز بشه...

  • نظرات [ ۳ ]
    • Eva ..
    • Wednesday 21 Dey 01

    نقش تایپ های درون گرا در اجتماع

    درون گرا ها دوست دارن توی خلوت خودشون از انجام کارهایی که دوست دارن لذت ببرند. تنهایی رو به حضور در جمع ترجیح میدن و کمتر از چیزی که می دونند حرف می‌زنند.

    گاهی ممکنه به دلیل دوری از اجتماع احساس مسئولیت پذیری نداشته باشند و از نظر خیلیا در اجتماع نقش موثری ندارند ولی در واقع اونها می تونند با انتقال دانش و خلاقیتشون بصورت غیر مستقیم نقش موثری توی اجتماع داشته باشند.

    درون‌گرا ها می تونند با همکاری برون گراها نقش خودشون به جامعه ثابت کنند.

     توانایی اونها با کمک برونگراها می تواند از پایه های اصلی برنامه ریزی های تیمی باشند.

    به طور مثال من از همکاری entj+intp لذت می برم.

    تایپ درون گرا intp قدرت حل مسئله ابتکاری و entj قدرت ایجاد استراتژی برای به کار بردن اون داره.

     

    +دقت کردین یوآپلود قالبم رو خراب کرده منم وقت ندارم درستش کنم؟💔🥲

    • Eva ..
    • Friday 9 Dey 01

    ᴛʜᴀᴛ ᴛʏᴘᴇ ᴏꜰ ɢɪʀʟ

    :Dear diary

    دوست دارم بدونی گاهی دیگران بهم میگن اگه فقط یکم آرایش کنی خیلی زیبا میشی، چرا به خودت نمی رسی؟

    در جواب به چنین سوالاتی عموما با هر کسی زیاد بحث نمی کنم چون می دونم دیدگاهمون با هم فرق می کنه پس قصد ندارم ارزش هام رو به کسی تحمیل کنم.

    ولی ...

    من راستش اصلا شبیه دخترایی نیستم که ساعت ها وقتشون رو با آینه می گذرانند، دوست ندارم برای اینکه من رو از جنبه ظاهری بیشتر دوست بدارند وقتم رو صرف کنم. زمان خیلی زود می گذره، چرا باید برای دیگران صرفش کنم؟

    می دونم انسان ها سریع به چیزی عادت می کنند و نباید وقت رو برای اهمیت ظاهر صرف کرد، چون بعد مدتی دیگه براشون مهم نیست که چه شکلی باشی بلکه شخصیتت مهمه که تضمین کننده تداوم و یا نوع ارتباط هست و یه کوشولو هم دلایل شخصی خودشون مثلا وجودت براشون سودمند هست یا نه ...

    سو...

    برام مهم نیست راجبم چی فکر می کنند چون خودم رو همین که هستم دوست دارم و می خواهم صرفا وقتم رو صرف رسیدن به اهدافم کنم تا جایی که وقتی برام باقی نمونه که به دیگران فکر کنم ...

    • Eva ..
    • Tuesday 6 Dey 01

    چالش پایان دنیا!!

    اگه قرار باشه دنیا رو به پایان بره.....

     

    ۱. و فقط حق داشته باشی یک نفرو نجات بدی اون یک نفر کیه؟

    کسی که هوش و توانایی های بالایی داشته باشه و لیاقت زنده موندنش رو قبلا ثابت کرده باشه.

    جوری که نجات دادنش ارزش فداکاری من رو داشته باشه.

    ۲. آخرین غذا یا خوراکی ای که دوست داری قبل از مردن بخوری چیه؟

    فرقی نمی کنه چی باشه چون هر چیز که توی اون شرایط سخت بدست بیاد ارزشمنده، قاعدتا پایان دنیا طی چند روز به تدریج اتفاق میفته و معمولا توی پایان دنیا آب و برق قطع میشه و همه مردم به فروشگاه ها هجوم آوردن و غذای خوبی وجود نداره که با آسودگی خورد...

    ۳. ترجیح میدی پایان دنیا به چه شکل باشه، حمله ی زامبی ها و کشتار نسل بشریت یا برخورد یه شهاب سنگ و نابودی اکوسیستم؟

    اگه فضایی ها هجوم می آوردن و نسل بشر رو منقرض می کردن یا یه ویروس زامبی شایع می شد خیلی خفن بود ولی چرا جای داستان های تکراری فیلم و سریال ها از ایده های جدید بهره نبریم؟! من اینطور فکر می کنم که بزرگترین دشمن بشریت خود بشریت هستند!! ممکنه این ایده زیاد جدید نباشه ولی از نظرم من محتمل ترینه!!

    اینطور تصور کنین که وقتی که شما دارید با آسودگی این متن رو می خونید کشورهای توسعه یافته با در نظر گرفتن اینکه شرایط زیست محیطی زمین هم از لحاظ کیفیت و هم کمیت(مسائلی مثل گرمایش زمین، رشد جمعیت و کمبود غذا، اتقراض گونه های جانوری و...) در حال سقوطه و با پیش بینی اینکه زندگی در این سیاره تا صد سال آینده با تغییرات مشکلی همراه باشه، تصمیم گرفتن با راه انداختن شبکه های اجتماعی متعدد تمرکز ما رو از وقایع اطراف زندگی بگیرن و خودشون در آزمایشگاه های زیر زمینی دنبال کشف راهی برای نابودی نسل بشر در کره زمین و انتقال شهروندان vip خودشون به سیاره ی قابل سکونت دیگه ای هستند...

    مثلا چرا ساخت تلسکوپ جیمز وب از اهمیت بیشتری نسبت به پرداختن به مسائل حیاتی دیگه مثل زمین گرمایی و... بود؟؟!!

    ۴. اگه قرار بر انتقراض همه ی گونه های جاندار باشه و تو بتونی فقط یکیشو نجات بدی اون چیه؟

    قطعا برای زنده موندن نیاز به گونه های گیاهی و یا جانوری داریم و اگه گونه های گیاهی نباشن و حتی یک گونه جانوری هم داشته باشیم نابود میشه، پس ترحیج میدم یک گونه گیاهی خوراکی رو داشته باشم، دانه هر کدوم در دسترس باشه گونه اش فرقی نمی کنه...

    ۵. دوست داری زمین دوباره احیا بشه و انسان ها زندگی جدیدی رو شروع کنن یا برای همیشه از بین بره؟

    انسان های خوب و بد هست، کسایی که حق زندگی دارن هم وجود داره. پس باید احیا بشه

    ۶. بعد از احیای دوباره ی زمین ، فکر میکنی زندگی چجوری باشه؟

    دو حالت وجود داره، اگر شامل انسان هایی باشه که توی شرایط سخت نابودی دنیا موفق شدن جون سالم به در ببرن، نسل آینده زمین انسان هایی قوی و زیرک هستند که از اشتباهات گذشته درس گرفتن و یه زمین کاملا متفاوت و زندگی بهتر می سازن 

    و اگه به صورت رندوم یه گروه انسان نجات پیدا کنند، هیچ تغییری ایجاد نمیشه

    ۷. اگه قرار به نابودی تمام کتاب ها باشه و تو بتونی سه تاشونو نجات بدی ، چه کتاب هایی هستن و از چه نویسنده هایی؟

    اگه دنیا و همه کتابهاش نابود بشه برای احیای زمین نیاز به حیاتی ترین کتابها داریم!!

    یک کتاب پزشکی برای شناخت بیماری ها و درمانشون، یک کتاب جغرافی برای مطلع بودن از نقشه و شرایط قابل سکونت زمین، یک کتاب مکانیک برای ساخت وسایل مورد نیاز

    ۸. آخرین حرفی که به بهترین دوستت میزنی چیه ؟

    اگه اون واقعا بهترین دوستم باشه، ما هیچ وقت هم رو ترک نمی کنیم که آخرین حرف رو بهم بزنیم مگر در موارد زیر:

    اگه من در حال مردن باشم🤣:

    ....از این به بعد تو مسئولی...با ترسهات روبرو شو و قوی باش فراموش نکن که حتما جای من مراقب بقیه باشی...

    اگه اون در حال مردن باشه🤣:

    ای کاش می تونستم نجاتت بدم ولی این رو بدون که تو برای همیشه یادت باقی می مونه و هر مسئولیتی که تا حالا داشتی رو بر عهده می گیرم و نمیذارم مرگت بی نتیجه بمونه و ما رو از هدف اصلیمون دور کنه

    ۹.‌ دوست داری آخرین لحظات زندگیت رو در حال چه کاری باشی؟

    قطعا که در حال نجات دنیا ..

    ۱۰. به نظرت این دنیا ارزش باقی موندن داره یا نابود شدنش رو ترجیح میدی؟

    این سوال شبیه سوال 5ام هست و همچنین پاسخش :)

    +فقط این رو اضافه کنم که اگه انسان ها خودشون موجب نابودیش بشن قطعا حق زندگی رو خودشونن که از هم می گیرن و این وسط انسان های بی گناه باقی می مونن که تاوانش رو میدن

     

    منبع 

    چالش خفنی بود👌

  • نظرات [ ۸ ]
    • Eva ..
    • Saturday 19 Shahrivar 01
    عازم دیار فراموش شدگان
    ★¸.
    در جستجوی شادی
    پیوندها